چشمان باز

یادداشت های پراکنده

چشمان باز

یادداشت های پراکنده

فقط یه نشانه به من بده

گاهی وقتا محتاج یه نشونه از خدایی و اون این نشونه رو در اوج ناامیدی به تو میده  

با خودته که باورش کنی یا اون رو یه حادثه بدونی  

بعضی ها همه چیز رو علمی میبینن و بعضی دیگه تو هر چیزی دنبال نماد و نشانه هستن. 

مادربزرگ

مادربزرگ اونجا نشسته و من عاشق خنده هاشم
به نبودنش فکر میکنم و حسرت دیدن خندش ،توی یه روز محتمل
زندگی توی لبخند اون بیشتر از رگ های من جریان داره

اندر فواید ناظر بیرونی

ناظر بیرونی ایرادهایی رو میبینه که ما به مرور زمان به اونها عادت کردیم و دیگه نمیبینیمشون ایراد هایی که خود ما در اولین برخوردمون با یه سیستم احتمالامتوجه بعضیشون شده ایم اما با قرار گرفتن داخل اون سیستم و تکرار و عادت  اون ایرادها رو از یاد بردیم . ناظر بیرونی وجدان بیدار هر سیستمیه  

مردان بازنده و زنان چاق

مردا زنشون رو وقتی که چاق و بد هیکل شده دوست ندارن هر قدر هم که مهربان و خانه دار باشه و برای خوشحالیشون تلاش کنه

و زنا مردشون رو وقتی بازنده شد دوست ندارن یعنی بدون شغل و جایگاه اجتماعی حالا هر قدر هم که وفادار ومهربون و خانواده دوست باشه و برای خوشحالیشون تلاش کنه

    

چی به سراون ازدواجای رویایی میاد؟

نتیجه کنکور ارشد اعلام شد!

آدم همیشه چیزی رو میخواد که نداره ،
فکر میکردم اوضاع عوض میشه ،عوض شد ! ولی من عوض نشدم
برای ارشد درس خوندم، نشد، ناامیدشدم بعد آزمون استخدامی قبول شدم دو باره امید برگشت  رفتم سر کار 2سال گذشت و همه چیز عادی شد
داشتن کار و درآمد ، چیزی که یه زمانی رویا بود ، حالا عادی و روزمره شد
نمیگم یادم رفته که چقدر برام ارزش داشت و هنوز هم بهش افتخار میکنم ولی الان دوباره حس ناکامی سراغم اومده
دوستام همه یا درسشون تموم شده یا دارن ارشد میخونن ، کسایی که ازشون جلوتر بودم
حسادت نه ولی حس میکنم همیشه اون دونده ای هستم که جلو تر از بقیه است بعد یهو وامیسته  ،
وامیسته و شروع میکنه به قدم زدن پشت سرش بقیه رو میبینه که دارن با انگیزه میدون اونا کم کم بهش میرسن و از کنارش میگذرن
و اون راه میره و نگاهشون میکنه
نگاهشون میکنه
نگاه
خسته است
دلش میخواد بدوه   دلش میخواد مثل بقیه باشه دلش میخواد ارزوی پیروزی به پاهاش انرژی بده
ولی یه حالت خلسه سراغش اومده
انگار از عقربه ی ثانیه شمار به عقربه ی ساعت شمار تغییر نقش داده
سکون
آرزو
سکون  

آرامش 

سکون
شروع دوباره 

سکون
زمان 

سکون
آرزو

شارژ مجدد

امتحان میکنیم -  

این باشه خوبه ! ( وبلاگ رو میگم)-- من از اون دست آدمام که به گذشته میچسبن و سخت کنده میشن  

 

بالاخره بعضی ها هم باید حاملان نوستالوژی باشن . اونوقت تو که از سرعت و تغییر دلت گرفت میای به اونا که تو گذشته بودن سر میزنی یکم حالت سر جاش میاد بعد میری و دوباره غرق زندگیت میشی

تنبلی مزمن

فقط من نیستم ، این سستی و کرختی گریبان خیلی ها رو گرفته ، یه جو ناامیدی عین سم تو هوا پخش شده و اسیر روزمرگیمون کرده  حتی کارایی که مدتها براشون برنامه ریزی کردم رو به سختی انجام میدم یا کلا وقتش که میرسه بیخیالش میشم زمان خیلی زود میگذره  و با کمترین تنوع ، تنبلی مزمن گرفتیم .

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

 اگر برده ‏ی عادات و عقایدت  شوی،

 اگر همیشه از یک راه تکراری بروی

اگر روزمرّگی را تغییر ندهی

 اگر در  زندگی هیچ وقت ریسک نکنی ..راههای مختلف رو امتحان نکنی

 ورنگ‏های متفاوت به تن نکنی،

 یا اگر بادیگران برای آموختن و گسب تجربه صحبت نکنی

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

 به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

 اگر سفر نکنی،

 اگر کتابی نخوانی،

 اگر به اصوات زندگی و موسیقی طبیعت  گوش فرا ندهی

 اگر برای خودت ارزشی قائل نباشی

نوشتم ولی اونقدر که باید برای نوشتنش وقت نذاشتم . خیلی چیزا بود که باید مدتها پیش درموردش مینوشتم و  ننوشتم . حالا کی حوصله ی خواندن داره !!؟؟