چشمان باز

یادداشت های پراکنده

چشمان باز

یادداشت های پراکنده

نتیجه کنکور ارشد اعلام شد!

آدم همیشه چیزی رو میخواد که نداره ،
فکر میکردم اوضاع عوض میشه ،عوض شد ! ولی من عوض نشدم
برای ارشد درس خوندم، نشد، ناامیدشدم بعد آزمون استخدامی قبول شدم دو باره امید برگشت  رفتم سر کار 2سال گذشت و همه چیز عادی شد
داشتن کار و درآمد ، چیزی که یه زمانی رویا بود ، حالا عادی و روزمره شد
نمیگم یادم رفته که چقدر برام ارزش داشت و هنوز هم بهش افتخار میکنم ولی الان دوباره حس ناکامی سراغم اومده
دوستام همه یا درسشون تموم شده یا دارن ارشد میخونن ، کسایی که ازشون جلوتر بودم
حسادت نه ولی حس میکنم همیشه اون دونده ای هستم که جلو تر از بقیه است بعد یهو وامیسته  ،
وامیسته و شروع میکنه به قدم زدن پشت سرش بقیه رو میبینه که دارن با انگیزه میدون اونا کم کم بهش میرسن و از کنارش میگذرن
و اون راه میره و نگاهشون میکنه
نگاهشون میکنه
نگاه
خسته است
دلش میخواد بدوه   دلش میخواد مثل بقیه باشه دلش میخواد ارزوی پیروزی به پاهاش انرژی بده
ولی یه حالت خلسه سراغش اومده
انگار از عقربه ی ثانیه شمار به عقربه ی ساعت شمار تغییر نقش داده
سکون
آرزو
سکون  

آرامش 

سکون
شروع دوباره 

سکون
زمان 

سکون
آرزو