چشمان باز

یادداشت های پراکنده

چشمان باز

یادداشت های پراکنده

تنبلی مزمن

فقط من نیستم ، این سستی و کرختی گریبان خیلی ها رو گرفته ، یه جو ناامیدی عین سم تو هوا پخش شده و اسیر روزمرگیمون کرده  حتی کارایی که مدتها براشون برنامه ریزی کردم رو به سختی انجام میدم یا کلا وقتش که میرسه بیخیالش میشم زمان خیلی زود میگذره  و با کمترین تنوع ، تنبلی مزمن گرفتیم .

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

 اگر برده ‏ی عادات و عقایدت  شوی،

 اگر همیشه از یک راه تکراری بروی

اگر روزمرّگی را تغییر ندهی

 اگر در  زندگی هیچ وقت ریسک نکنی ..راههای مختلف رو امتحان نکنی

 ورنگ‏های متفاوت به تن نکنی،

 یا اگر بادیگران برای آموختن و گسب تجربه صحبت نکنی

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

 به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

 اگر سفر نکنی،

 اگر کتابی نخوانی،

 اگر به اصوات زندگی و موسیقی طبیعت  گوش فرا ندهی

 اگر برای خودت ارزشی قائل نباشی

نوشتم ولی اونقدر که باید برای نوشتنش وقت نذاشتم . خیلی چیزا بود که باید مدتها پیش درموردش مینوشتم و  ننوشتم . حالا کی حوصله ی خواندن داره !!؟؟