-
در گیر و دار عاشقی
شنبه 23 دیماه سال 1402 19:51
عاشقی حال خوبیه، میتونه با زندگی همراه بشه، میشه با وجود همه ی مشکلات زندگی ، عشق رو نگه داشت و ازش مراقبت کرد و ازش لذت برد.
-
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را
جمعه 29 آذرماه سال 1398 08:50
خوش نمیگذره حتی توی خوشی هم خوش نمیگذره
-
حمید
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1396 22:59
تنها کسی که وبلاگ من رو میخونه اسمش حمیدرضاست بهش سلام میکنم و تولدش رو تبریک میگم میدونم که دیگه دوست نیستیم ولی چند سال دوست اینترنتی بودیم و از حرف زدن با هم لذت میبردیم شرایط آدما و نیازهاشون، پستی و بلندی های زندگی، زمان و مکان آدم ها رو از هم دور یا به هم نزدیک میکنه با هر دوستی توی یه دوره از زندگیت آشنا میشی و...
-
دیر وقت است
جمعه 12 شهریورماه سال 1395 15:36
طوفان آمده! دیر وقت است، حتی نمیشود احوالی از دوست گرفت! آب و خاک مجالت نمیدهند.
-
نه گفتن
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1395 11:10
نه گفتن گاهی راحت ترین کار است! خلاصت میکند از هر بار مسءولیتی و فقط تو را همانجا که هستی نگه میدارد. نگرانی از آینده نامعلومی که با تصمیم هایت عوض میشوند.مسابقه هایی که مجبوری در آنها شرکت کنی، هیچ کدام با کنار رفتن تو لغو نمیشوند فقط نه گفتن همه چیز را میگذارد برای یک روز دیگر!
-
ساحل
جمعه 2 بهمنماه سال 1394 21:13
چی به سر ساحل میاد وقتی دریا خشک بشه؟! هیچ ساحل فقط شاهده، شاهد مرگ ماهی ها توی آغوشش، شاهد کش آمدن بدنش تا عمق دریا، شاهد ترک خوردن پوستش! بی هیچ حرکتی!
-
دنیای مروارید
جمعه 11 دیماه سال 1394 22:50
بر تخت نشسته ای چونان مروارید در دل صدف تا آن زمان که از روزنه ای نور به داخل می تابد. نور تورا میخواند و دلت هوای رفتن میکند. دستی صدف را میشکافد و تورا بیرون میکشد و مینشاندت کنار صدها چون خودت و به بندت می کشد تا آویزی شوی بر گردنی چونان صدها آویز از صدها مروارید دیگر. شاید بهتر بود یگانه بر تختت نشسته میماندی در...
-
چه کاری درسته؟!
دوشنبه 23 آذرماه سال 1394 19:09
بعضی بیماری ها هستن که اینقدر آدم رو تحلیل میبرن که دیگه نمیتونه خودش باشه حالا یا جسمی یا ذهنی ؛ وقتی به این مرحله میرسن، منی که قبلا این آدم رو تحسین میکردم دلم نمیخواد برم و ضع و حالش رو ببینم ترجیح میدم تصویرش رو توی ذهنم سالم نگه دارم ولی شاید اون مریض به سر زدن من نیاز داشته باشه، شاید شاد بشه! البته این هم...
-
نامه های قدیمی
شنبه 23 آبانماه سال 1394 22:22
خوندن نامه های قدیمی مثل خوندن نامه های دیگرانه!
-
تناقض
جمعه 27 شهریورماه سال 1394 18:13
عجیب نیست خدا به هر کس بیشتر سختی میده اون آدم به خدا بیشتر نزدیک میشه!
-
اجتماعی بودنم خوب چیزیه
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1393 21:21
پیامک یک روز مکالمه ی رایگان داخل شبکه کادوی همراه اول واسه تولد مشتریاس از اونجایی که تلفن همه خانواده ما به اسم پدرمه امروز برای همه مون پیام اومده بود مادرم به مادرش و عمه اش زنگ زد ، من حذفش کردم ولی مادر بزرگم به همه فامیل زنگ زد دفترچه اش رو آورده بود و هربار موبایل یکی رو میگرفت و با خوشحالی احوالپرسی میکرد همه...
-
آشنایان نه چندان دوست داشتنی
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 22:55
بعضی آدم ها هستند که با رفتار و حرفهایشان آزارمان میدهند همیشه از آنها بدگویی می کنیم اما روزی که بشنویم بیمار شده اند یا از دنیا رفته اند تمام وجودمان پر از غم میشود کاش یاد بگیریم آدمها را بخاطر خوبی هایشان تحمل کنیم نه آنکه بخاطر بدی هایشان ترکشان کنیم.
-
گم شده ام
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 23:45
گم شده ام راهمو گم کردم . دیگه یه ذره هنر هم تو زندگیم نیست ! اسیرم اسیر بندای خودم . هر آدمی که میخواد بهم نزدیک بشه باعث ترسم میشه . فکر میکنم هیچ کس درکم نمیکنه چون اونی که باید میبودم نیستم . توی تله ی خودم افتادم . دنبال علاقه ام نرفتم ترسیدم عاشق نشدم ترسیدم اونقدر ترسیدم که هیچ چیز دیگه خوشحالم نمیکنه فقط...
-
دنیای نو
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 23:20
دنیایی شده ها! عاقل عاشق رو نصیحت میکنه ! از معشوق گرفته تا دوست احمق و بچه خطابش میکنن نمیذارن عاشقی کنه معشوقش رو غافلگیر کنه زیر بارون قدم بزنه شاعر بشه حتی خودشم باورش میشه که همه ی اینا مسخره است ! باید عاقل بود ! عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
-
فقط یه نشانه به من بده
جمعه 26 آبانماه سال 1391 18:30
گاهی وقتا محتاج یه نشونه از خدایی و اون این نشونه رو در اوج ناامیدی به تو میده با خودته که باورش کنی یا اون رو یه حادثه بدونی بعضی ها همه چیز رو علمی میبینن و بعضی دیگه تو هر چیزی دنبال نماد و نشانه هستن.
-
مادربزرگ
شنبه 3 دیماه سال 1390 21:58
مادربزرگ اونجا نشسته و من عاشق خنده هاشم به نبودنش فکر میکنم و حسرت دیدن خندش ،توی یه روز محتمل زندگی توی لبخند اون بیشتر از رگ های من جریان داره
-
اندر فواید ناظر بیرونی
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 20:54
ناظر بیرونی ایرادهایی رو میبینه که ما به مرور زمان به اونها عادت کردیم و دیگه نمیبینیمشون ایراد هایی که خود ما در اولین برخوردمون با یه سیستم احتمالامتوجه بعضیشون شده ایم اما با قرار گرفتن داخل اون سیستم و تکرار و عادت اون ایرادها رو از یاد بردیم . ناظر بیرونی وجدان بیدار هر سیستمیه
-
مردان بازنده و زنان چاق
جمعه 1 مهرماه سال 1390 19:32
مردا زنشون رو وقتی که چاق و بد هیکل شده دوست ندارن هر قدر هم که مهربان و خانه دار باشه و برای خوشحالیشون تلاش کنه و زنا مردشون رو وقتی بازنده شد دوست ندارن یعنی بدون شغل و جایگاه اجتماعی حالا هر قدر هم که وفادار ومهربون و خانواده دوست باشه و برای خوشحالیشون تلاش کنه چی به سراون ازدواجای رویایی میاد؟
-
نتیجه کنکور ارشد اعلام شد!
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 18:46
آدم همیشه چیزی رو میخواد که نداره ، فکر میکردم اوضاع عوض میشه ،عوض شد ! ولی من عوض نشدم برای ارشد درس خوندم، نشد، ناامیدشدم بعد آزمون استخدامی قبول شدم دو باره امید برگشت رفتم سر کار 2سال گذشت و همه چیز عادی شد داشتن کار و درآمد ، چیزی که یه زمانی رویا بود ، حالا عادی و روزمره شد نمیگم یادم رفته که چقدر برام ارزش داشت...
-
شارژ مجدد
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 20:40
امتحان میکنیم - این باشه خوبه ! ( وبلاگ رو میگم)-- من از اون دست آدمام که به گذشته میچسبن و سخت کنده میشن بالاخره بعضی ها هم باید حاملان نوستالوژی باشن . اونوقت تو که از سرعت و تغییر دلت گرفت میای به اونا که تو گذشته بودن سر میزنی یکم حالت سر جاش میاد بعد میری و دوباره غرق زندگیت میشی
-
تنبلی مزمن
جمعه 1 مردادماه سال 1389 10:00
فقط من نیستم ، این سستی و کرختی گریبان خیلی ها رو گرفته ، یه جو ناامیدی عین سم تو هوا پخش شده و اسیر روزمرگیمون کرده حتی کارایی که مدتها براشون برنامه ریزی کردم رو به سختی انجام میدم یا کلا وقتش که میرسه بیخیالش میشم زمان خیلی زود میگذره و با کمترین تنوع ، تنبلی مزمن گرفتیم . به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر برده ی...
-
مچ گیری
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 18:35
حتما براتون پیش آمده که در یه لحظه ی نامناسب وارد جایی بشین که باعث خجالتزدگی کسی بشه؟! یا برعکسش کسی باعث خجالتزدگی تون بشه !؟ مثلا خلوت یه زن و مرد یا کسی که داره واسه خودش فیلم میبینه ! توی اینجور موقعیتها معمولا اگه بشه جمع و جورش کرد هر دو طرف خودشون رو به نفهمی میزنن و شروع میکنن به بیخودی حرف زدن یا اینکه فرد...
-
مدیریت مناقصه
شنبه 30 آبانماه سال 1388 18:48
اولین جمله ای که شنیده میشه اینه: با این شرایط نمیشه کار کرد و بعد کلی دلیل و مانع ردیف میشه مدیران به فکر فرو میروند............ به فکر فرو میروند وبالاخره جوابی که شنیده میشه اینه : یکی دیگه رو میذاریم که بتونه با این شرایط کار کنه و اون کس دیگه ( با توجه به وضعیت عرضه و تقاضای کار) همیشه پیدا میشه و میاد و مسئولیت...
-
لاک پشت
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 17:26
من یه دردیم هست . دیگه خوشحال نمیشم ، یا خیلی کم وکوتاه . بیشتر اوقات دلگیرم . (هر مزخرفی اینجا بنویسی مهم نیست پس بنویس حتی اگه هیچ کس رقبت خوندنس رو پیدا نکنه . ) بعد از اون عاشقی بی ربط که بیشتراز یه سال ازش میگذره نتونستم خودمو برگردونم هنوز دنبال نشانه هاشم . آدمای جدید تو دلم جا نمیگیرن نمیدونم اونی نیستن که...
-
؟
جمعه 3 مهرماه سال 1388 12:17
آدم حسابی یعنی کی؟
-
چنگ زدن
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1388 22:24
گاهی فقط چند روز توی ماهه و گاهی بیشتر، سراغت میاد و وقتی میاد به هر چیزی متوسل میشی تا از شر این افسردگی خلاص شی از حرف زدن با آدما ، وقت گذروندن جلوی تلوزیون و کامپیوتر تا دراز کشیدن و خوابیدن .مثل وقتیه که هیچ غذا و خوردنی ای دلت نمیخواد ، نه چون سیری ... حتی ممکنه گرسنه هم باشی ولی هیچ طعمی جذبت نمیکنه شیرینی شوری...
-
این روزا
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1388 18:08
اوضاع ام حسابی عوض شده ، دو هفته است میرم بانک فعلا کار آموزی و بعدش تحویلدار میشم . اینکه دیگه بیکار نیستم خوبه ، روحیه ام خوب شده ، همه تبریک میگن ، خانواده ام خوشحالند، یه جایگاه اجتماعی خواهم داشت ، درآمد و ... ولی واقعاً کاری نیست که بشه دوستش داشت و از طرفی احتیاج به حواس جمع ، حافظه و توانایی محاسبه ذهنی داره...
-
پیرمرد
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 22:33
پیرمرد 67 سال داره ، ولی شکسته تر به نظر میاد ؛ دوتا دختر کوچولو همراهشن که به نظر نوه هاش میان ولی دخترای خودشن . از ازدواجش 10 سال بیشتر نمیگذره و حدود همین مدت از کارش توی شرکت، جایی که به عنوان آبدارچی خدمت میکنه . سال 1362 ،به جرمی که هیچ وقت اعلام نشد ، بعد از 18 سال سابقه کار با مدرک لیسانس اخراجش کردن ، بدون...
-
شهر 1 میلیون نفری بدون سینما
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1387 11:53
اولین سینما در کرمانشاه در دهه 20 تاسیس شد و در سالهای اوج شکوفایی سینما تعداد سینماهای شهر به 7 سینما هم رسیده بود ؛ در آن دوره رفتن به سینما یکی از تفریحات اصلی مردم بود . امروز اما سینما صنعتی ورشکسته است که به سختی میچرخد اما در هیچ شهری تعطیل نشده . در زمان انقلاب دو سینما آتش گرفت ، 5 سینمای باقی مانده پس از...
-
من هستم ها - یه وقت یادت نره!
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 20:20
چرا به وبلاگ همدیگه سر میزنیم؟ قراره مثل دید و بازدید عید باشه؟ اگه نباشیم تنها میشیم و کسی به ما سر نمیزنه؟ اونقدر جالب نیستیم که به خاطر نوشتمون سراغمون بیان پس یه جورایی معامله میکنیم ها؟ پ ن :میگن غلط املایی ژنتیکیه . من که از این کشف خوشم اومد و فورا به ذهن سپردمش .