چشمان باز

یادداشت های پراکنده

چشمان باز

یادداشت های پراکنده

فقط یه نشانه به من بده

گاهی وقتا محتاج یه نشونه از خدایی و اون این نشونه رو در اوج ناامیدی به تو میده  

با خودته که باورش کنی یا اون رو یه حادثه بدونی  

بعضی ها همه چیز رو علمی میبینن و بعضی دیگه تو هر چیزی دنبال نماد و نشانه هستن. 

نظرات 2 + ارسال نظر
روزبه جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:35 ب.ظ http://my-truelove.blogfa.com


من دلم نیست برایت بسرایم چه کنم ؟

خانه ام خالی و ابریست هوایم چه کنم ؟

می توانی فقط از گوشه ی پلکت بزنی

زخمه تیر کمانگیر به پایم چه کنم ؟

آن شب از غصه چه ها کرد لبت با لب من

لبت افسوس نبوده است دوایم چه کنم ؟

وقتی از خاطره هایت ننویسم چه شود ؟

با دلم باز سراغ تو نیایم چه کنم ؟

این غزل وقف توشد کاش امانم بدهی

تا بریزد کمی احساس به پایت...چه کنم ؟

آرشید جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ب.ظ http://arshid.blogsky.com/

آن نشانه خود آدمها هستند ...
کافیست خود را باور کنیم ...
خدا را در خود بیابیم
خدا در ما پنهان است .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد