چشمان باز

یادداشت های پراکنده

چشمان باز

یادداشت های پراکنده

تفاوت عشق و هوس

منبع: چیستا - روزنه 

 

اگر ...  فقط به ظاهر و اندام او توجه داشته باشین... ، قبل از اینکه اسمشو پرسیده باشین در حال خیال بافی هستین که اون بدون لباس چه جوریه ، یااینکه اگر با اون رابطه جنسی برقرار کنین چه احساسی به شما دست میده ! ...اهمیت نمی دین که چی می گه ... همیشه در حال بهانه آوردن هستین تا یجوری قرار ملاقاتتون رو کنسل کنین، مگه اینکه قرارتون منجر به قراری رابطه جنسی باشه! اگر از شما بخاد تا کاری براش انجام بدین، بهانه میارین و می گید بیش از اندازه سرتان شلوغه... اگر در کنارتون باشه و با او سکس نداشته باشین این امر ناراحتتون می کنه و تو ذهنتون، خودتان رو در حال برقراری رابطه جنسی با خانم های دیگه تجسم می کنین... براتون اهمیتی نداره که به هیچ وجه با او تماس تلفنی نداشته باشین. از این گذشته اصلاً براتون مهم نیست که جواب زنگ تلفنشو فوراً بدین و حتی اگر برای چند روز هم با او صحبت نکنین، مشکلی ندارید و ترجیح می دین هر موقع که از نظر جنسی تحریک شدین اونو ملاقات کنی... بعد از سکس به دنبال ساده ترین راهی می گردین تا بتونین تر کش کنین... هیچ نوازشی وجود نداره ! صبح زود برایش صبحانه تهیه نمی کنین ! فقط خیلی راحت می گین : "من باید برم" ...اینا یعنی همش شهوته !

اما اگر ...  کششی بینتون وجود داشته باشه...برای مدت طولانی با هم صحبت می کنین و هر ساعت یک دقیقه میگذره و گاهی اونقدر غرق در حرف زدن می شین که متوجه گذشت زمان نمیشین.... احساس می کنین اون زیباست ، حتی اگه اونو بدون هیچ آرایشی ببینین بازم تصور می کنین که در نظرتون قشنگ و جذابه !... دوست دارین وقت بیشتری رو با اون صرف کنین... تنها چیزی که دلتون میخاد اینه که با اون باشین... چه سکس داشته باشین چه نداشته باشین. حتی اگه به شما بگه که برای برقراری رابطه جنسی نیاز به گذر زمان بیشتری داره ، بازم اهمیتی نمی دین و قبول می کنین... آینده تونو با اون تجسم می کنین... حس غریبی در شما ایجاد می شه و فکر می کنین که بدون اون قادر به ادامه زندگی نخواهید بود!... به خانواده و دوستان می گین که قصد ازدواج با اونو دارین و خودتون هم به تشکیل خانواده با اون فکر می کنین... اونو به خانواده خود معرفی می کنین... و این موضوع که خانواده تون اونو بپذیره، براتون اهمیت پیدا می کنه و ترجیح می دین که با تمام اطرافیانتون ارتباط مناسبی برقرار کنه... اونو تو تمام برنامه های خود شریک می دونین... هر وقت با دوستاتون بیرون برین، در همه حال دوست دارین که اون در کنارتون باشه. حتی اگر اونجا در کنارتون هم نباشه، باز یادش از ذهنتون بیرون نمی ره و به دنبال فرصتی می گردین تا یک تلفن کوتاه هم که شده به اون بزنین و بگین: "دلم برات تنگ شده". بدون این ضرورت که دوستاتون متوجه بشن که شما چنین کاری انجام دادین... رمانتیک تر می شین... یک مرتبه می بینی به گوش دادن موسیقی های عاشقانه و آروم تمایل بیشتری پیدا کردین... همیشه طرف اونو می گیرین... هر زمان که کسی در موردش انتقاد می کنه، شما سریع ازش دفاع می کنین... در جمع همیشه خودتو موافق با نظریات اون نشون می دین ، حتی اگه ته دلتون باهاش مخالف باشین... اون باعث می شه انسان بهتری باشی... او شما را به چالش میندازه و تشویقتون می کنه... با دیدنش شاد می شین و حاضرین برای خوشحال کردنش هر کاری که از دستتون بر میاد انجام بدهین ... اینا یعنی شما عاشق اون هستین !

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین جمعه 5 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:38 ب.ظ http://tanhayeshab.blogsky.com

دوست عزیز داشتم به یکی ساخت وبلاگ رو یاد میدادم . امتحانی نوشتم جدی نگیر. البته آمریکا دروغ میگه که درش شکی نیست

حمیدرضا سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:43 ب.ظ http://deldocom.blogfa.com

فکر کنم تو پست سوم، چهارم، یه مطلب دارم با عنوان فرق عشق و شهوت. خواستی بخونش

کو این وبلاگت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد